باید قاب بگیریم حرف هایت را همه عکس شدند
این روز ها در خودم به دنبال کلید راست میگردم تا ازخودم copyبگیرمو کنار خودمpasteکنم شاید ازاین تنهای خلاص شدم
نگاهی اشنا به یاس کردم تورادر برگ گل احساس کردم خلاصه در کلاس ناز چشمت دو واحد عاشقی را پاس کردم.... هرگاه دلت هوایم را کرد به اسمان بنگرد وستارگان راببین که همچون دل من در هوایت میتپد.
باران می بارد تورا در میان اشک هایم می بینم ولی اشک هایم را پاک می کنم تاکسی تورا نبیند
دلم می خواست بدانم کدامین خیال تلخ جاده های زندگی ام را بدون رهگذر گذشت مرا در انتظار بهار پائیز نشاند
من درخت میمونم توتبر هم که بشی بخواهی منو قطع کنی اخرش یادستمال میشم واسه اشک چشمات یا قلم کاغذ واسه دلتنگیات
یک دسته لبخندم را بسته بندی کرده ام
تا روزی که اتفاقی تو را ببینم
آن.قدر تمیز می خندم که به خوشبختی ام حسادت کنی
عشق چهارحرفه اما عاشقی خیلی حرفه
تنها رد زیر باران ادامه می دهم
حتی درخواست چتر را هم رد می کنم
می خواهم این هوای دو نفره را به رخت بکشم
ببار باران که نه چتر دارم و نه یار
حوصله نداری
خسته ای
دردت از چشمانت می بارد
اما او همه چیز را دید ولی چشم هایش رو بست و رفت
دلم پر است انقدر پرکه گاهی اضافه هایش از چشمام می چکد